طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

رازی در دل

کاش آن دم که خودم را به تو می فهماندم ...

 

                        تو خودت می دیدی...

 

                                      رازهایم به تو می ارزیدند.... 

نظرات 20 + ارسال نظر
هدیه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:28 ق.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

اووووووووووووووول

هدیه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:29 ق.ظ

چه عجب!!!!!!!!!!
اصلا خبری ازت نیستااااااااا!!!!
با معرفت.........

هدیه سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ق.ظ

امیدوارم هیچ وقت غمگین نباشی...
موفق بااااشی
بااااااااااای بااااااااااااای

ناهید سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ب.ظ

منظورت چیه چه رازی؟

مگه مهمه ؟؟

ندا چهارشنبه 19 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:54 ب.ظ http:///http://www.daftarezendegi.blogsky.com/

سلاممممم خوبی روزبه ؟؟؟
کاش می شد قلبها آباد بود
کینه و غمها به دست باد بود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم بارون هم آغوشی نداشت
کاش می شد کاشهای زندگی
گم شوند پشت نقاب زندگی
کاش می شد کاشها مهمان شوند
در میان غصه ها پنهان شوند
ولی فکر کنم این واژه سه حرفی اونقدر پر رمز و راز شده که همیشگی و موندگاره
ممنون که سر زدی .راستی تو منظور منو از این آپم بگمانم نگرفتی .همین

ح ا م د پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:44 ب.ظ

مرغ مهتاب می خواند
ابری در اتاقم میگرید
گلهای چشم پشیمانی می شکفد
درتابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد
مغرب جان می کند
می میرد
گیاه نارنجی خورشید
در مرداب اتاقم می روید کم کم
بیدارم
نپنداریم درخواب
سایه شاخه ای بشکسته
آهسته خوابم کرد
اکنون دارم می شنوم
آهنگ مرغ مهتاب
و گلهای چشم پشیمانی را پر پر می کنم


به خدا توکل کن .............
فعلا.........

ندا جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:24 ق.ظ http://daftarezendegi.blogsky.com/

سلاممممم
نمیدونم دیشب برات چه جور شبی بود ولی امیدوارم توفیق قرابت با معبود ابدی و ازلی قسمتت شده باشه .و امیدوارتر که ما رو هم فراموش نکرده باشی .
واقعا نمیدونم من از درک خیلی چیزا عاجزم و این شب که برام یه دنیا شرمندگی همراه داره ولی خوب ما علی رو داریم من میدونم شفاعت همه رو میکنه پس
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
روزگار به کام و قلبت مالامال از عشقی ابدی. فعلا

ندا شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:16 ب.ظ

و چه زیبا و آرامش بخش است وقتی که دستا نم را به سوی آسمان می گشایم . چه زیباست زمانی که اشک همانند گوهری بر پهنای صورتم غلتان می شود و در حالی که نشانی از قلب پشیمان و شکست خورده ی مرا دارد . خدایا: چقدر مهربان باز مثل همیشه بارقه امید را روشن میکنی . چشمانم را به آسمان میدوزم به دستان پر سخاوت تو . غرق پشیمانی میشوم و لب می گشایم .. یا رب .. ای بخشنده بی همتا .. این کمترین رو به در گاهت کرده پر نیاز همرا با کوله باری از غفلت سر در گمی و پشیمانی مرا در یاب به حق این شب عزیز. کریما امشب این کمترین ذخیل میبندد بر آستانت میدانم روسیاهم ولی کسا نی را دارم که به شفاعتشان امید دارم علی را همان که بهترین بود برای فاطمه.. حسین را و قسمت میدهم به لب تشنه حسین... رضا را و فریاد میزنم یا ضامن آهو... بگذراز من و تمام بنده گان روسیاهت که تو ارحم الراحمینی و من ندای رحمتت را با گوش جان میشنوم . امشب ندای ربنا برایم ماندنیست و سمفونی عشق سر می دهد موذن و من بی ریا اشک میریزم و زیر لب زمزمه می کنم : خدایا چنان کن سر انجام کار ... تو خشنود باشی و ما رستگار . التماس دعا

زهرا شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 05:16 ب.ظ http://www.saattanhaie.blogsky.com/

سلام با معرفت
کجایی یادی از ما نمیکنی.
حالا من کم میتونم آن شم...تو چته سراغ زهرا نمیایی؟؟!!!
مواظب علی باش.
التماس دعا
تو این شبا مارو فراموش نکنی


*******************فعلا******************

مریم شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:54 ب.ظ

اگه من جای تو بودم حتما حرفامو میزدم ....
اگه حرفات تو دلت بمونه .. اگه کسی نفهمه
چی داری میگی .. اگه کسی نفهمه دردت چیه .. مرضت چیه ... این خیلی بد تره ...
وحشتناکه ...وقتی ببینی عزیز ترین کست معنی کاراتو نمیفهمه .. و از همه بد تر و در اور تر اینه که ....
...
بخوای از عزیزت دوری کنی .....(گریه)

سلام
دلیل نگفتن حرفام خیلی ساده است
در عین حال که ساده است هیچ کس هم حتی نزدیک ترین کس به خودم نفهمیده که چرا ؟؟
من حرف نمی زنم چون اگه الان حرف بزنم آشوبی به پا میشه.......
موقعی حرف می زنم که بفهمم
حرف زدنم با نزدنم هیچ فرقی نمی کنه
..........................................////
برای شماها هم متاسفم از ته قلب
چون روزی حالیتون میشه با دل چی کار کردین..........
هنوز زوده
یادت می یاد همیشه می گفتم قدر تک تک لحظات بودن کنار هم رو...
حالا بهش می رسی......قول بهت می دم
در ضمن در مورد عکس ها خیلی ساده و پر از معنی !!!!
در ادامه وقتی بقیه ی عکس ها رو دیدی می فهمین..........
متاسفم

ندا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:25 ب.ظ

سلام خوبی؟؟؟
زدم بر طبل بی عاری .. کنم رسوا همه باری
نگویی ای ندا دیوانه گشتی ... که من دیوانه بودم کو شفایی
منتظرمممم

هدیه پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ق.ظ http://thinkandheart.blogfa.com/

سلااااااااااااااااام
آره اووومدم به خبرررم...
چه خبرررری؟؟؟ :دی
الان میگم بابا چته چرا میزنی!!!
بـــــــــــــله..... من... من ... آره خود من... بازم من.... من ... من... من آپ کردم(آخیش راحت شدم)
یجوریم آپ کردم که خودمم نفهمیدم چی شد خلاصه اینکه برو بخون من منتظر کامنتای زیبات هستم ...
آرزومند آرزوهایت آبجی هدیه
راستی ایندفه نفر اووولم سوپرایز نداره :دی

مریم پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:27 ب.ظ http://dagh85.blogfa.com

سلام دوست عزیز
خیلیییییییییییییییییییییییییی قشنگه ۲ساعته دارم آهنگ وبلاگتو گوش می دم و مطالبشو می خونم

به خدا راست می گم

من شمارو لینک کردم به تمام دوستام هم معرفی می کنم

اگه خواستی به منم سر بزن

اگرم نه بازمن به تو سر می زنم

مرسی از لطفت

ناهید پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 04:12 ب.ظ

خداوکیلی منظورت از راز چیه؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هفته ی دیگه می فهمی.........۵ آبان
مگه برات مهمه........
اگه مهم بود.....
بی خیال.............////

علی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:16 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

شتری؟
خوفی؟؟؟؟؟چی کنی؟
بچه خجالت بکش ......
همه جا میری نظر میدی .....برا همه بابایی برا ما زن بابا؟
اه ...اه ..اه
اولا بهتر میومدی پیشمون ...
راستی خیلی نامردی من اون عکس امیدو تیرش کرده بودم .....خیلی نامردذی ...
باید از دلم دراری ....
باید یه چیز توووووووپ برام درست کنی تا حلالت کنم ...

سلامت کو بی تربیت.........
می خوریش..............................
حالا تا بینم چی می شه
برو تو نوبت فعلا.................////

ایمان پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:10 ب.ظ http://shabhayetanhaie.blogsky.com

سلام
من آپم
منتظرتونم

ندا جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 10:49 ق.ظ http://daftarezendegi.blogsky.com/

سلامممممممم خوبی؟؟؟
وب گردی های دیشب من بائث شد از یه متن خیلی خوشم بیاد چون با این دیوونه بازی هام یه جورایی همخونی داره .برات مینویسم تا ببینی این دنیا می طلبه که واقعا بزنم بر طبل بیعاری .تازه کسی هم خرده نمیگیره نیست دیوونه شدم پس بخون........
محض یاد آوری... خاطرات تلخم را مینویسم !!!
زهر زندگی سخت جانم کرده است !!!
روحم را عریان خواهم کرد از جسم !!!!
تا ببینند من هم خری هستم مثل خودشان که لباس آدمیت را کش رفته ام !!!!
از دست زمانه چه گلایه ؟؟؟
از آدمیزاد چه گلایه؟؟؟
لعنت به کالبد شیطانیم که هوس آدم شدن نداشت.....
یکی هم نوشته بود :: پینوکیو هم قبل از این که آدم بشه خر شد . این جمله هم برام جالب بود . تقدیمی از یه دیوونه
یه وقت سر نزنی زحمتتون میشه

روزبه سالارت جمعه 28 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 11:16 ق.ظ

سلامممممم
به به آق روزبه ی گل
چطوریییییییییییییی خر خوووووووووووووووووونن
خوبی کاکا جون ؟؟؟ چی کار می کنی بدون ما ؟؟
بابا تو کجایی شدی مثل من ستاره ی سهیل کجایی ؟؟؟
چرا گوشی تو بر نمی داری چرا خاموشه ؟؟؟
خونتون رو هم که بلد نیستم (یعنی یادم رفته) حالا برام بذارش خوب ؟؟؟
ارت دارم
خیلی مهمه واسه تو مخصوصا
در مورد امید........
حالا تا اون موقع بهت می گم
راستی یه وقت تونستی یه سری به من هم بزن اگه اومدی اون طرف ها خوب ؟؟ آخه سی دی اورجینال رو برات نگه داشتم بیا تا بدم بهت.....
کاری نداری فعلا
راستی این آهنگ خیلی باحال شده مگه این نه همون ماله کاتریناست ؟؟؟
یه زنگی بهم بزن
خوب ؟؟؟
منتظرم

سلام و زهرمار
بازم تو خودمونی شدی.....
باشه یه کاریش می کنم
آره گوسی رو برداشتم
همه چیز تعطیله تا اطلاع ثانوی......
آره آهنگ هم همونه.....تنها کسی که فهمیده تویی....همه ازش می ترسن

دیانا پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:19 ق.ظ http://justkhodam.blogsky.com

سلام
خوبی؟
عیدت مبارک
نماز روزه هات قبول
میتونم درک کنم
بعضی حرفا حتی رو زبون آدمم نمیچرخه که بخوایم بازگو کنیم

سحر شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:07 ب.ظ

سلام

(چون جواب سلام....)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد