طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

طرح یک کویر

طرح یک کویر بهانه ای است برای نوشتن و کمی فکر کردن به روزهایمان....

نامه شماره یک

دوست من، درود و یا سلام هیچ یک لذتبخش تر از فشردن دست هایت در سرمای مسکو و یا گرمای شانه هایت نیست. تنها یک بهانه برای آغاز با تو بودن است حتا برای مدتی کوتاه.
برایم نوشته بودی که حال و روزت چگونه است و از من جواب خواستی؟! باور کن نمی دانم شرح حال این روزهای گرم مرداد و پیش تر تیر ِ خود را چگونه بررسی کنم؟ دیگر چه برسد به یک توضیح شفاف و روشن از شب و روزم.

مرداد همانند سال های دور زمخت و بسیار دل نچسب در اواسط خود قدم بر میدارد و من ناگزیر از حل کردن و موشکافی رابطه خود با انسان های اطراف. تو که بهتر از دیگران می دانی. یک مورد آن، آخرین سفر و یا همان خودمانی تر رابطه دو نفره ام موتورش پیاده شده است. با یک سری اشتباهات دو جانبه از من و او. اتفاقن قصد نوشتن بخش سوم و شاید پایانی قصه را از همان خرداد داشتم و متاسفانه از آن روز وقت نشد و تازه دل و رمقی برای نوشتن نبود.

سر کردن اوقات زندگی در یک جهان پر از دوگانگی و شک حتا پوچی را هم عاید نمی شود! باید این دیوار را کشید پایین. نه اینکه با دست های خودمان آن را بلند و بلند تر کنیم. فعلن و شاید هم برای همیشه سکوت را جایزترین عمل می دانم. می دانم باز از من عصبانی می شوی که چرا از حقم دفاع نمی کنم.

اما نه، دوست نازنین من... انسان ها همه گول می خورند. گروهی گول به خودی و گروهی دیگری را گول می زنند. باید به این دو گروه فرصت داد تا به زندگی برگردند. تنها یادآورشان کرد با اشتباهات خود. مسیر زندگی من در دست من است و مسیر تو در دست تو. دیگری هم به همچنین.
من را که نه حس تملکی بوده و نه اجازه پروراندن چنین حسی درون رابطه ام چرا دخالت ِ به این سنگینی کنم؟ آنها خودشان فکر می کنند، و تصمیم می گیرند که چطور می خواهند زندگی کنند و از زندگی خود چه می خواهند؟ آزادی... پول... شرافت... معرفت... دروغ... راستی... خیانت... کدامیک؟

صحبت در این مورد زیاد است و اگر حال مساعدتری پیدا کردم برایت می نویسم. اما بهت قول می دهم در صورت نگارش قسمت سوم داستان، حتمن برایت ارسال می کنم.

الان این لحظه، در بالکن خانه زیر سایه ای که خورشید ایجاد کرده نشسته ام و در کنارم همان درخت گوجه سبزی است که امسال ثمره ی چندانی نداشته و ما را نگران کرده است.
راستی چند هفته ای است که به کلاس هارمونیکا یا اصطلاح عامیانه اش ساز دهنی می روم. ساز خوبی است. صدایش مقداری به من و روانم آرامش می دهد. ولی کتاب خودآموزش را هنوز نخریده ام. باید به شیراز بروم و خوب در شرایط کنونی چنین امری ممکن نیست.
اوضاع مطالعه بد نیست. به تازگی "واتسلاو" مرژوک را خوانده ام که دیالوگ هایش پر از دریای خاطرات تنهایی است. بوف کور را دو روز پیش، مقداری ورق زدم و اتفاقن سر فرصت در موردش برایت می نویسم.

صحبتم را کوتاه تر کنم. می دانم که می دانی برای من مرداد تنها رفتن شاملو  و فریدون مهم است و بس. و خوشحالم می کند اینکه می بینم هنوز کسانی هستند که هر چقدر هم با تو فاصله زمینی و هوایی داشته باشند فکرشان با توست و دلشان برای انسان و حقیقت می تپد.
در انتظار دیدار تو. روزبه
چهارشنبه پنج و چهل و پنج دقیقه 19 مرداد 1390
به: الف.ف

پانوشت: از امروز این بخش تازه در وبلاگ به راه می افتد نامش، نام ِ وزینش را این پایین ببینید. امیدواریم _ بس زیاد _ که تمامی تلاش ها به ثمره بنشیند و دوستان گرامی خوشتان بیاید.

نظرات 3 + ارسال نظر
Nasi پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ

salam Roozbeh KHobi ?
Bade Modat Haaa Na Khoda Gah webeto Baz Kardam
Nemikham Harf Bezanam
Asan Dos Nadaram az CHizi Begam
Faghad KHastam Ye Chizi Neveshte Basham
Hamin

سلام چطوری نسرین؟
لطف کردی سر زدی، خوشحال شدم.
خوب بیشتر می نوشتی!
موفق باشی :)

ستاره چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:50 ب.ظ http://moonlight70.blogfa.com

سلام
سایه تون سنگین شده
دیگه طرفای ما نمیاین

سلام.
نه اتفاقن، وزن مون سبکه.
حالا می آییم.

سلی شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.ashubgaar.blogfa.com

چقد دلم برا اینجا تنگ شده بود.خوبی روزبه؟ انگار روزبه ایی که اینجاس با روزبه توی فیس بوک فرق میکنه. نمیدونم چرا!
منم میرم ساز دهنی . یعنی تا یکی دوهفته پیش میرفتم . منم دوسش دارم. امیدوارم هر دومون بتونیم خوب خوب یاد بگیریمش.

چاکرتیم سلی. تو خوبی؟ ما هم میگذرونیم. مثل باقی ملت.
فیس بوک؟ :دی اونجا فضای خودش رو مطلبه و از حوصله خیلی ها شاید خارج باشه واسه همین اینجا خیلی آزادترم. حداقل تو حرف زدن. حرف زیادی زدن :دی
ایول. خوشم اومد. ما اینجا با کمبود استاد مواجه ایم! خوش به حالت که اونجایی. توام با کروماتیک شروع کردی؟

+ خوشحال شدم زیاد. که دیدمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد